بی سیم زدیم به حاجی كه:« پس این غذا چی شد؟» خندید و گفت:« كم كم آبگوشت میرسه!». دلمون رو آبنمك زدیم برای یه آبگوشت چرب و چیلی، كه یكی از بچه ها داد زد: اومد ! تویوتای قاسم اومد!». خودش بود. تویوتا درب و داغون اومد و روبرومون ایستاد. قاسم ، زخم و زیلی پیاده شد . ریختیم دورش و پرسیدیم:«چی شده؟» گفت:« تصادف كردم!».

- غذا كو؟ گقت« جلو ماشینه». در تویوتا
رو به زور باز كردیم و قابلمه آبگوشتو برداشتیم. نصف آبگوشت ها ریخته بود
كف ماشین و دور قابلمه. با خوشحالی می رفتیم، كه قاسم از كنار تانكر آب ،
داد زد :« نخورید! نخورید! داخلش خرده شیشه است .» با خوش فكری مصطفی
رفتیم یه چفیه و یه قابلمه دیگه آوردیم و آبگوشتها رو صاف كردیم. خوشحال
بودیم و می رفتیم طرف سنگر كه دوباره گفت :«نبرید! نبرید! نخورید!». گفتیم
: « صافشون كردیم». گفت: خواستم شیشه ها رو در بیارم، دستم خونی بود
،چكید داخلش».
همه با هم گفتیم : اَه ه ه !!. مرده شورت رو ببرن قاسم!». و بعد ولو شدیم روی زمین. احمد بسته ی نون ، رو با سرعت آورد و گفت :«تا برای نون ها مشكلی پیش نیومده بخورید !»، بچه ها هم مثل جنگ زده ها حمله كردن به نون ها
وبلاگ زندگی به سبک اسلامی و ایرانی ، اقدامی کوچک در راه تحقق هویت واقعی ما ایرانیان مسلمان است . هویتی که ما را از دیگران جدا کند و با اتکاء به آن به خود ببالیم و تاثیر گذار باشیم . "این وبلاگ" بنا دارد قدمی بر دارد برای پاسخ دادن به این پرسش رهبر عزیزمان که" چرا باید به «سبک زندگی» اهمیت داد؟" می خواهد این دغدغه را داشته باشد برای پیشرفت همه جانبه برای ایجاد یک تمدن نوین اسلامی.